« عوامل موثر بر شکل گیری تاثیر پلیس در افکار عمومی»
به نام خدا
دانشگاه جامع علمی کاربردی
مرکز آموزش علمی کاربردی فرهنگ و هنر واحد 31 تهران
« عوامل موثر بر شکل گیری تاثیر پلیس در افکار عمومی»
دانشجو : ولی الله علیمحمدی
رشته : مدیریت تبلیغات تجاری
درس : جامعه شناسی تبلیغات
استاد : جناب آقای رجبلو
زمستان 90
تقدیم برای ارزشیابی بخشی از درس جامعه شناسی تبلیغات
« عوامل موثر بر شکل گیری تاثیر پلیس در افکار عمومی»
منظور از افکار عمومی در ادبیات متداول صدای مردم است و بیشتر یک پدیده روانی جمعی محسوب میشود. همچنین باید توجه داشت که شنیدن صدای مردم ابزار خاص خود را میطلبد و خود یکی از ابزارهای اصلی یک نظام پویا و خودفزاینده محسوب می شود. این استاد دانشگاه افکار عمومی را در دو سطح بحث رویین و بحث پنهان قابل بحث است ، در جوامعی که افکار عمومی آن در لایه های زیرین اجتماعی شکل گرفته و تبادل میشود جوامع ناشناخته ای به حساب می آید و در اینجا یک طیف را میتوان متصور شد: از پچ پچ، نجوا، جوک، ضرب المثل، هجو در جوامع قدیمی گرفته تا قهوه خانهها، کافی شاپ ها، پاساژها، بازارها، آسانسورها و سینماها در جوامع جدید. براین اساس معمولا بخشی از افکار عمومی که کم¬تر خطرناک است میتواند در لایه های آشکار جامعه خود را آشکار سازد و این خود به هزینه بیان افکار عمومی بستگی دارد. در جامعه جدید نیز اینترنت، فضای مجازی و گمنامی اینترنتی به شکل گیری نوعی پچ پچ شفاهی کمک کرده است.
مطالعه افکار عمومی به عنوان حوزه ای میان رشته ای که به ویژه از علوم سیاسی، جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی تاثیر پذیرفته است زمانی که بحث نیروی انتظامی و امنیت به میان می آید از دشواری مضاعف برخودار می¬شود. سوال اصلی که در اینجا مطرح می شود این است که اساسا افکار عمومی در مورد نیروی انتظامی امنیت ملی و امنیت چگونه شکل میگیرد؟
از نگاه برخی کارشناسان افکار عمومی حوزه بسیار وسیعی را شامل می شود که از بیان تبادلات کلامی، دیوار نوشتهها، پشت توالت نویسی ها، روی میز نوشتهها، به کارگیری رنگ، نحوه پوشش، آرایش، شعر، نقاشی و گرافیک به نوعی بیان افکارعمومی کمک کرده است درحالی که در ایران بیشتر از طریق طریق نگرش سنجی به مطالعه افکار عمومی پرداخته شده است.
برخی از کارشناسان چند طبقه بندی از افکار عمومی ارائه می دهند.
یک طبقه بندی را می توان براساس مکان ابراز افکار عمومی انجام داد: افکار عمومی که در کتابخانهها، NGO ها منتشر می شود، افکاری که در تظاهرات، مطبوعات و کوچه و بازار آشکار می شود و بخش دیگر افکاری هستند که درعزلت های فردی و خانوادهها انتشار می یابند. در برخی از این حوزهها نفوذ دشوار است و در ایران نیز متعاقب این دشواری، مطالعه افکار عمومی تنها به مطالعات نگرش سنجی محدود شده است.
برای ورود به بحث نیروی انتظامی و اعتماد متقابل میان آن و افکار عمومی تعریف درست افکار عمومی ضروری است ، منظور از عموم، انبوهه ای از افراد است که در یک محدوه جغرافیایی واقعی یا فضای سیاسی مشخص علایقی را دنبال میکنند. افکار را نیز می توان با کمی مسامحه نظر و رای دانست. براین اساس نتیجه گرایشهای مختلفی که در پاسخ به پرسشهای مختلف است را میتوان افکار عمومی دانست.
شکل گیری افکار عمومی به عنوان یک بحث کلیدی از دو پایه واقعی و ذهنی برخوردار است.
1) پایه واقعی شکل گیری افکار عمومی، حوادث و اخبار است
2) پایه های ذهنی آن، اظهارات است که توسط دولت دستگاهها و مقامات بیان شده است بخش دیگر رسانه است که میتوان از آن به عنوان شبکه نهادی یاد کرد کسانی که موافق یا مخالف سیستم هستند از این ابزار برای بیان مخالفت یا موافقت استفاده میکنند. بخش دیگر قضاوت مربوط به این است که در شبکه روابط میان فردی و روابط اجتماعی شکل میگیرد.
بنابراین تجارب واقعی نسبت به حوادث گذشته، ستاده های اطلاعاتی و خبری و نظام ارزشی غالب هر جامعه را می توان عوامل سازنده افکار عمومی در هر جامعه دانست. حال باید دید چگونه برخی از نظرها در عرصه عمومی اهمیت مییابد: پاسخ این است که بخشی از نظرها در اینجا مهم هستند که در ساخت سیاسی قدرت و امنیتی در جامعه مهم هستند. میزان تاثیرگذاری آن ها در زندگی اجتماعی مردم و پاسخ به نیازهای مردم از سطوح اولیه تا سطوح بالا معیار دیگر است.
بحث اصلی در بررسی رابطه میان پلیس و افکار عمومی، بحث افکار عمومی در حوزه امنیت است؛ از فرهنگ اقتصاد و بسیاری مسائل دیگر نیز در اینجا میتوان بحث کرد. در بحث امنیت عمومی وقتی که از ساختار امنیتی جامعه و نیروی انتظامی صحبت میکنیم قضاوت مردم در خصوص یک نظام سیاسی از لایه های ملموس و سطوحی غیرملموس برخوردار است. مردم غالبا نظر خود را برپایه لایه های ملموس ساماندهی میکنند مشروعیت دولت، کارآمدی و سلامت آن، میزان پذیرش آن از سوی مردم در لایه های ملموس قرار دارد. نیروی انتظامی نیز دقیقا در این لایه قرار دارد. دشواری کار نیروی انتظامی دقیقا به همین جایگاه برمی-گردد. قضاوت و افکار عمومی مردم در یک نظام نسبت به نیروی انتظامی برای آن نظام اهمیت اساسی دارد. درواقع در این جا یک نظام سیاسی است که مورد قضاوت مردم قرار میگیرد.
بحث دیگر واقعیت وادراک امنیت است. به این ترتیب که احساس امنیتی مهمتر از واقعیت امنیت است. احساس مردم از کارکرد نیروی انتظامی، پایه های واقعی و تجربه شده رسانه و روایتها، سازنده ادراک از امنیت و نیروی انتظامی است. عملکرد نیروی انتظامی در افزایش امنیت واقعی میتواند احساس امنیت را افزایش دهد. احساس امنیت خود متاثر از عوامل مختلفی است. چه چیزهایی افکار عمومی را نسبت به ناجا شکل میدهد:
1- عوامل محتوایی؛ خود واقعه، تازگی و نوبودن آن، درجه تهدیدی که مردم احساس میکنند، تکرار ناامنی و حادثه، گستردگی تاثیر آن و زمان وقوع حوادث در این دسته جای میگیرند.
2- عوامل زمینه ای؛ میزان پرداختن رسانه ها به موضوع حادثه، موضع گیری و پرداختن نخبگان سیاسی و میانی در یک جامعه، غلبه گفتمان امنیتی و امنیتی سازی سایر پدیدههایی که ارتباطی به حوزه امنیتی ندارد، نسبت واقعه با ارزشهای اجتماعی، اخلاق عمومی و نسبت آن با آستانه امنیت تعریف شده نظام سیاسی است.
در انتها به ارائه گزارشی از تحقیقات انجام شده در حوزه ناجا در مورد برنامههایی که برای افزایش احساس امنیت تولید کرده است میپردازیم:
نتایج تحقیقاتی انجام شده است حاکی از آن است که این برنامهها اثر معکوس بر احساس امنیت در مردم داشته است و تلقی مردم از امنیت و آنچه در گفتمان نیروی انتظامی وجود دارد باهم تفاوت بسیار داشت. در یکی از این تحقیقات 72 درصد مردم برداشت مثبت و موافقی با شیوه عملکرد ناجا نداشتند این نتایج حاکی از آن است که در ابزارهای مطالعه افکار عمومی سازی خود نیاز به مطالعه بیشتر و در مورد ابزار مورد استفاده نیاز به بازنگری جدی داریم.
رابطه میان پلیس و افکار عمومی و چگونگی دستیابی به یک رابطه مناسب میان این دو:
مسئله اصلی در نظام موجود در جامعه ما اجتناب از اختلالات و بی نظمیها درون نظام اجتماعی و گذر از بی نظمی به نظم است.
کارشناسان ضمن تفکیک دو نهاد پلیس و افکار عمومی از یکدیگر و تاکید بر استقلال آن ها از هم به لحاظ قانونی و رفتاری که انجام میدهد برای این دو ساختار، اهداف و وظایفی را برمی شمارند که در برخی مشترک و در مواردی فصل ممیزه این دو از یکدیگر محسوب می شود.
از میان وجوه مشترک این دو می توان به برخورداری این دو نهاد از ساحتی شناور و انعطاف پذیر اشاره کرد. هردو ساختارمند بوده و به راحتی نمیشود جهت اینها را تغییر داد. به گونه ای که ورود یا عدم ورود به برخی جریانهای سیاسی، اجتماعی و غیره با مواخذه یا عدم مواخذه این دستگاه مواجه بوده است. هردو صاحب رییس، سازمان دهنده، ساختار و کنشگر، مسیر و قدرت جریان سازی معطوف به اهداف خاص و ناظر هستند. اهمیت مردم مورد دیگری است که این دو نهاد را به هم نزدیک
می سازد.
تفاوتهای میان این دو نیز بسیار مهم است. در حالی که پلیس یک سازمان منسجم از بالا به پایین است افکار عمومی از یک ساحت غیرانسجامی و غیرسلسلسه مراتبی و البته شفاف و پراکنده و به تبع فاقد ساختار هرمی برخوردار است.
از نگاه برخی کارشناسان این دو نهاد از دو ساحت متفاوت به مسائل جامعه توجه می کنند به گونه ای که دولت مداری در پلیس را در نقطه مقابل مردم مداری در افکار عمومی قرار داده و ادامه می دهد؛ در دستگاه نیروی انتظامی صدای نظام معطوف به مردم است درحالی که در افکار عمومی؛ صدای مردم معطوف به نظام است.
براین اساس باید گفت پلیس دستگاهی نظامی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی است درحالی که افکار عمومی نهادی فرهنگی، انسانی، اجتماعی و سیاسی و در نهاییترین ساحت خود امنیتی است.
همچنین ساحت آشکار پلیس در مقابل ساحت پنهان و جاری افکار عمومی قرار میگیرد . زبان اداری، سازمان بوروکراتیک و عقلانی، سروکار داشتن با قانون ویژگی دیگری است که پلیس همواره بدان منتسب بوده است. زبان فرهنگی، سرشار از ضرب المثل، قصه، جوک و طنز ویژگی مهمی است که افکار عمومی را از نهاد امنیتی و انتظامی پلیس متفاوت می سازد.
از دید برخی جامعه شناسان گرچه مسئله هردو نهاد جامعه است اما افکار عمومی در پی نقد و اعتراض است و در مقابل مسئله پلیس همواره حفظ نظم و انسجام بوده است. درحالی که پلیس مکان مند است افکار عمومی فرامکانی است.
به لحاظ زمانی نیز باید اشاره کرد پلیس پدیده ای نسبتا تاریخیتر اما افکار عمومی پدیده ای معاصر است که در نتیجه اهمیت یافتن توده، امر اجتماعی و امر فرهنگی در دوره معاصر شکل گرفته است.
می توان اشاره کرد که تفاوتهای این دو بیش از شباهتهایشان است. اما مسئله و سوال اصلی در اینجا متوجه نحوه ترسیم رابطه میان این دو باید باشد. در پاسخ به این سوال می توان سه قسم از رابطه را از هم تفکیک کرد:
الف- رابطه همسانی و همراهی: رابطه میان نظام زمینداری با نظام سلسله مراتب دینداری مثال بارز این شکل از ارتباط است چرا که این دو از گذشته تا به امروز هم عرض باهم زیست کردهاند.
ب- رابطه پیوندی: در این شکل از ارتباط دو عنصر، نهاد، دستگاه و غیره تحت شرایطی به هم گره میخورند مثل حوزه دین و سیاست در ایران
ج- رابطه تعارضی: مانند رابطه میان حوزه دموکراسی و عدالت در ایران
از میان سه رابطه پیش گفته از میل به جداگزینی و جداافتادگی میان پلیس و افکار عمومی در ایران یاد می شود. هرچند به باور جامعه شناسان می توان رابطه پیوندی میان این دو میتوان متصور شد؛ بدین ترتیب که مهمترین مسئله که در راس دغدغه های نیروی انتظامی نیز قرار دارد امنیت است در وضعیت نسبتا مشابه افکار عمومی نیز در نهایت به مسئله امنیت و ضد امنیت و یک شورش و نهایتا اختلال در سیستم موجود تبدیل میشود. تنها با این تفاوت که مقوله امنیت اجتماعی در ساحت پنهان افکار عمومی جای گرفته است.
از اینجا وارد بحث دیگری می شویم که مستقیما وضعیت پلیس در جامعه ایرانی را مورد توجه قرار می دهد؛ از دید برخی کارشناسان ، پلیس در ایران همواره آماج مخالفتها و موافقتهای مختلف بوده است چرا که دامنه عمل آن و به تبع غلبه گفتمان امنیت بر جامعه ایرانی بسیار زیاد است. از همینروست که پدیده ای قابل دسترس و همواره مورد اتهام است. این اهمیت تابدان جاست که می توان مدعی شکل گیری معنای جدیدی از امنیت در جامعه ایرانی شد معنایی فراگیر که ضرورت آن همواره مورد سوال بوده است. حال باید دید از خلال تغییر، بازبینی و بازنگری بنیادی در مفهوم کنونی امنیت چکونه می توان رابطه میان افکار عمومی و ناجا را به وضعیت مطلوب نزدیک ساخت؟
از دید کارشناسان این بازنگری نتایج مطلوب متعددی در پی خواهد داشت. نخستآنکه پلیس از موقعیت میانی و همواره آماج انتقادبودن خارج میشود در این حالت بسیاری از تکالیف و وظایفی که مربوط به سایر نهادهاست و به پلیس واگذار شده است از آنها بازپس گرفته شده و به نهادهای مربوطه واگذار گردد.
به حاشیه راندن پلیس در برخی حوزه های مربوط به امنیت اجتماعی و توجه به نهادهای مدنی موقعیتهای محلی و سنتهای اجتماعی و تقویت نظام خانوادگی دوستی و نظام خویشاوندی عرصه دیگری مطرح میشود که ساحت واسطه میان افکار عمومی و پلیس بوده و مشکل بی اعتنایی و جداافتادگی این دو ساحت از یکدیگر را حل میکند از این بحث تحت عنوان تقویت حوزه عمومی یاد میشود. که از یک سو در ارتباط با نظام سیاسی و از سوی دیگر در ارتباط با افکار عمومی قرار دارد. در اینجا وارد بحث زندگی روزمره هم می شویم. باید توجه داشت که حوزه عمومی جامعه ایرانی به سنتهای اجتماعی گره خورده است اصلیترین عنصر این عرصه خانواده، نظام آئینی و نظام خویشاوندی است. بحث به رسمیت شناختن زندگی روزمره در اینجا مطرح میشود. ساحتی سیال که لحظه به لحظه تغییرکرده و شکل میگیرد. در آن لذت، فراغت، ترکیب جدیدی از غریبه و آشنا در آن مهم است. زندگی روزمره پلیس در شهر خود مسئله قابل تاملی است.
بحث دیگر مفهومی است که از خدمت و مسئولیت در ذهن خود داریم. از دید کارشناسان تعریف موجود از این مفهوم تعریفی دیکته شده قلمداد میشود در حالی که مفهومی بسیار سیال است. از دید آنها این سیالیت باعث میشود تا پلیس و نیروهای دیگر رابطه مشاوره باهم پیدا کرده و شرایطی ایجاد شود که پلیس در جهت کاهش اثرات جرایم در جوامع جرم خیز شود. در این وضعیت جدید افکار عمومی بهتر قابل شناخت خواهد بود و عملکرد پلیس نیز در برخورد با افکار عمومی مناسب خواهد بود در مقابل افکار عمومی نیز خود را برای عکس العمل مناسب میتواند از پیش تجهیز و آماده کند. در این حالت رابطه ای تعاملی میان پلیس و افکار عمومی شکل گرفته است. محل و یا نقطه پیوند این دو زندگی روزمره است. در اینجاست که معنای روشنی از امنیت اجتماعی و خدمات وجود دارد. کنترل و نظارت بر افکار عمومی و بر پلیس در این حوزهها به ارتقاء نظم خواهد انجامید نه حرکت از بینظمی به نظم.
میتوان در اینجا به بررسی رابطه بین «آینده پژوهی و افکار عمومی»پرداخته و بحث را با سوال از ماهیت افکار عمومی در آینده ایران آغاز کرد. مسئله اصلی با توجه به خلا ادبیات موجود در زمینه آینده پژوهی در ایران تمرکز بر وضعیت افکار عمومی در آینده و موضوعاتی است که در آینده در افکار عمومی ایران اهمیت می یابد.
از دید کارشناسان خلا جدی در مطالعات آینده پژوهانه در مورد پدیده های اجتماعی و فرهنگی در ایران علیرغم اهمیت فزاینده آن در سالهای اخیر و عدم توانایی در برقراری پیوند میان پژوهشهای توصیفی و تبیینی و ارتباط آنها با سیاستگذاری و تصمیم گیری مهمترین نکته ای است که ضرورت پرداختن به این موضوع را دوچندان می سازد. پژوهشهای انجام شده در ایران در دو سطح توصیف و یا نهایتا تبیین عوامل موثر در شکل گیری یک پدیده متوقف میشود درحالی که هدف از علم پیشگیری و کنترل است. از اینرو با دخالت دادن رویکرد آینده نگری در مطالعات اجتماعی و فرهنگی می توان به حوزه سیاستگذاری و تصمیم-گیری نزدیک شد. ابهام و خلا در مطالعات آینده در حوزه مسائل اجتماعی و فرهنگی در ایران بیش از همه از عدم حمایت و عدم شکل گیری تواناییهای آکادمیک و دانش مورد نیاز در مورد آن و عدم احساس نیاز و آشنایی مسئولان نسبت به این حوزه نشات می گیرد.
در اینجا پس از بحث بر سر ضرورت پرداختن به مطالعات آینده نگری در حوزه مسائل اجتماعی و فرهنگی در ایران اشاراتی گذرا به پیشینه این گرایش مطالعاتی میان رشته ای در جهان خواهیم داشت که سابقه آن به دهه 1960می رسد. مطالعات آینده پژوهانه که نخست در کشورهای امریکا، انگلستان، ژاپن، استرالیا، کانادا انجام شده است را می توان هرنوع تامل و بررسی که دغدغه رصد و پیگیری تحولات آینده پدیدهها را داشته باشد تعریف کرده و تاکید می کند آینده پژوهی بایستی با درنظر گرفتن میزان یا درجه ای از ریسک انجام شود. براین اساس باید توجه داشت که در مطالعه آینده شناسانه هر پدیده، دو یا سه نوع آینده ممکن را باید درنظر داشت. اساسا هر مطالعه آینده پژوهانه ای باید منجر به شناسایی و تعیین و تشخیص انواع آیندهها شود. البته مشخص است که از میان آینده های ممکن برخی محتمل الوقوع تر هستند.
بررسی مطالعات آینده پژوهانه از منظر روش شناسی مورد استفاده در آنها بخش دیگری از موضوعات امروز را را به خود اختصاص داده است. انواع روشهای کمی و کیفی در این اولویت بندی آینده های ممکن به ما کمک خواهد کرد.
کارشناسان از سه نوع آینده، محتمل، ممکن و مطلوب و مرجح یاد کرده اند . مقدمه هرنوع چشم اندازسازی و استراتژی شناسایی آینده های محتمل و سپس جستجوی آنچه مطلوب ما هست در میان آینده های محتمل است.
با اشاره به تنوع زیاد روشهای آینده پژوهی از سه نوع تحقیق میتوان یاد کرد:
زمانی که داده های منسجمی برای پدیده های مورد بررسی ما وجود داشته باشد از روش های کمی و درصورتی که برای برخی پدیدهها سابقه یا داده های منسجمی وجود نداشته باشد استفاده از روشهای کیفی توصیه میشود. وجه مشترک پژوهشهای کیفی در مطالعات آینده این است که ذهنیت نخبگی را استفاده میکنند یعنی بصیرتها و رویکردهای کارشناسان و نخبگان را مثل دلفی، تکنیکهای شبیه سازی و سناریوسازی. در برخی نیز روشهای ترکیبی مورد استفاده قرار میگیرد که ذهنیت نخبگی در آنها منعکس است و از ترکیبی از داده های کمی و کیفی استفاده می شود. از این جریان به عنوان جنبش سوم روش شناختی یاد میشود که در دو سه دهه گذشته رونق گرفته است. در اینصورت و با درنظر گرفتن این ملاحظات روشی و نظری می توان حدس زد که دامنه بحرانها کاهش پیدا میکند. چون مطالعات آینده نگری ارتباط وسیعی با بحران دارد و جامعه ای بحرانی است که نمیتواند پدیدهها را پیش بینی کند چرا که پدیدهها براساس تصادف شکل نمیگیرد.
باید توجه داشت که در علوم انسانی نیز نمی توان قائل به وقوع ناگهانی پدیدهها بود.
بحث دیگر به کاربرد مطالعات آینده نگری مربوط می شود. کاربرد اصلی این مطالعات را کاهش دامنه و شدت بحرانها می داند. به همین دلیل در نظامهای تصمیم گیری این نیاز بسیار جدی است. کاربرد دوم و مهم این مطالعات کمک به تنظیم راهبرد و استراتژی است.
در مورد حوزه افکار عمومی در اینجا تلاش میشود تا بیشتر ایدههایی مطرح شود که چرا در این حوزه هیچ کار خاصی در ایران انجام نشده است. اولین بحث در اینجا این است که حدود بررسیهای آینده شناسانه چیست؟ و آیا اساسا امکان شکل گیری افکار عمومی وجود دارد درحالی که جامعه به شدت در حال مدرن شدن، اتمیزه و فردی شدن هرچه بیشتر است.
با توجه به تحلیل جوامعی که زودتر از ما فرآیند مدرن را طی کردند باید گفت به دلیل وجود مسائل و دغدغه های مشترک در جامعه به ویژه تحت تاثیر پدیده جهانی شدن و پیوند با مسائل جامعه جهانی و اثرات آن بر زندگی افراد جامعه، کماکان با پدیده افکار عمومی مواجه هستیم. بنابراین باید پذیرفت که افکار عمومی همچنان یک پدیده موثر است.
نکته مهم و مورد بحث در اینجا وضعیت افکارعمومی در ایران آینده است. همانطور که برخی کارشناسان اشاره می کنند از چند جهت می توان به آینده پژوهی افکار عمومی در ایران پرداخت.اولین مسئله مربوط به منبع شکل گیری افکار عمومی است نخستین عامل موثر در این شکل گیری به ویژه در ایران رسانه ها هستند. گرچه در گذشته نه چندان دور رسانه های مکتوب جریان ساز اصلی بودند اما در آینده نزدیک مهمترین عامل فضای مجازی و رسانه های خارجی خواهد بود تحقیقات انجام شده نیز موید این ادعاست.
مسئله دیگر میتواند ماهیت و یا ویژگیهای افکار عمومی در آینده باشد که حضور رسانه های مجازی در اینجا نیز موثر است به ویژه تحولات سالهای اخیر موید این ادعاست
مورد دیگر سرعت شکل گیری افکار عمومی و توافق یا مخالفت با یک پدیده است نقش شبکههای اجتماعی و شبکه های ماهواره ای در کنار رسانه های سنتی از اهمیت بالایی برخوردار شده است. دامنه و سرعت انتقال پیام به شدت افزایش یافته است که در شکل گیری سریع افکار عمومی نقش کلیدی دارد.
مسئله سوم به جهت گیری افکار عمومی مربوط میشود؛ به نظر میرسد در افقی که در حال بررسی است موضوعات بسیار مهمی میتواند در دستور کار افکار عمومی قرار گیرد علت عمده این است که بخشهایی که میتوانند برای افکار عمومی به طرح موضوع یا مسئله ای برای افکار عمومی منجر شوند دیگر در سطح صرف نخبگی نیست و تمامی اقشار و گروهها میتوانند مسئله خود را تبدیل به موضوعی برای افکار عمومی کنند. همچنین عمومی کردن مسائل بخشی و فردی به یکی از ویژگی های مهم افکار عمومی در حال حاضر تبدیل شده است.
آخرین نکته درباره تاثیرگذاری افکار عمومی در آینده است؛ قبلا فاصله میان حوزه تصمیم گیری در کشور ما و افکار عمومی حفظ میشد اما در حال حاضر چنین چیزی عملا ممکن نیست. به گونه ای که تاخیر میان عملکرد این حوزه با عکس العمل های افکار عمومی در شرایط کنونی قابل تصور نیست. امروزه نظام تصمیم-گیری در معرض تاثیرات افکار عمومی قرار دارد. در اینجا مهمترین پارامتر تاثیرگذار شکل گیری نوعی فضای هنجاری و ابزارهای مربوط به آن یعنی تکنولوژیهای ارتباطاتی جدید است.
«نحوه همراه سازی افکار عمومی در حفظ و ارتقای امنیت اجتماعی»
تعریف افکار عمومی، ویژگی ها و مولفه های کلیدی این حوزه، سیرتاریخی شکل گیری آن، عوامل موثر بر اهمیت یافتن این نهاد در طول دهه های گذشته مقدمات بحث ایشان را تشکیل داد. مقوله امنیت اجتماعی و جایگاه آن در نظام سیاسی و اجتماعی جوامع از گذشته تا به امروز، اهمیت یافتن این مقوله در شرایط کنونی جامعه ایران در طول سالهای اخیر مهم میباشد.
اهمیت رسانه ها به عنوان عوامل اصلی سازنده افکار عمومی و تاثر و تاثر متقابل میان آن ها و افکار عمومی موضوع دیگری بود که ایشان از منظر علوم ارتباطات به خوبی بدان پرداختند. کارکرد رسانه ها در جامعه و تاثیر آن ها بر امنیت اجتماعی به عنوان یکی از مهم ترین الزامات زندگی در جامعه نیز به اختصار شرح داده شد.
تاثیر امنیت اجتماعی برافکار عمومی و نقش آن در همراه سازی افکار عمومی در دو سطح عینی و ذهنی مقوله ای است که از نگاه برخی کارشناسان باید در محور توجه نیروی انتظامی در ایران قرار گیرد.
با احترام – ولی الله علیمحمدی